اين روزها
اين روزها همچنان ميگذره و شما دوتا هم بزرگ و بزرگتر ميشين و صد البته شيطون تر و من خدارا به خاطر وجود شما شاكرم با بودن شما دوتا و البته بابا جون مهربون زندگيم سراسر شادي و خوشحاليه و هيچ كمبودي رو احساس نمي كنم و از خدا مي خوام فقط و فقط شما ها رو برام سلامت نگه داره دوستتون دارم
اين روزها و كاراي شما
آريا جون خيلي شيطنت مي كنه و خيلي هم دلبري براي مامان مدام مياد مامانو مي بوسه دو تا لپمو گردنم و پيشونيم رو . فدات بشم اينقدر با محبتي موطلايي مامان
آريسا جونمم در حل تلاش كردن برا ي حرف زدنه مدام تلفن رو بر ميداره و كلي صحبت مي كنه فداي تو هم برم كه اينقدر چلچل زبوني مي كني
مامان هم اين روزها كمي كسل شده و فقط بخاطر اينه دچار روزمرگي شده . البته اينو هم بگم بابا جون رامين داره تلاش مي كنه يه كارايي بكنه تا هم من و هم شما دوتا از اين تكرار بيرون بياييم الهي باباجون هميشه زنده باشي و سايه ات بالاي سرمون باشه دوستت داريم
بعدا ميام و براتون ميگم كه بابا جون چي كار مي خواد بكنه
منتظر عكس هم باشيد به زودي مي زارم