پروژه هاي سال جديد

سلام به دردونه هاي  مامان و بابا  آريسا جون و آريا جون

خيلي خيلي دوستتون دارم و اميدوارم هميشه زير سايه پدر و مادر سلامت باشين

با شروع اين سال جديد ماهم دو تا پروژه داشتيم

اولين پروژه  از پوشك گرفتن شما دو تا جينگلي مامان بود ولي چون هنوز شير مي خوردين بايد شبها پوشك مي شدين ولي در طول روز نه . به طور كل يه ماهي طول كشيد كه كامل ياد گرفتين و براي اينگه دوگانگي پيش نياد كه شبها پوشك داشتين و روزها نه  و بتابر توصيه دكتر كه گفت  دندوناتون خراب مي شه و بايد شيشه رو ازشون بگيرين , ما مان هم با ريختن مقداري كلپوره داخل شير كه خيلي تلخ شده بود پروژه دوم رو شروع كرد و  بهتون داد و گفت كه شير اك شده ديگه نبايد بخورين خيلي زود هم قبول كردين و شيشه رو انداختين و گفتين شير اكه. ولي دو سه شب خيلي بيقراري كردين مخصوصا آريسا خانم كه تب هم كرد چون خيلي وابسته شده بود ولي پسرم آريا جون خيلي خوب كنار اومد و اذيت نشد . همينطور اوضاع داشت خوب پيش مي رفت  و بابا و مامان خوشحال از اينكه شما دوتا كلي بزرگ شدين ناگهان يه ويرووس لعنتي پيدا شد و دامن اريسا جون رو گرفت و بچم سه روز تب كرد و لب به غذا نمي زد و فقط آب مي خورد بابا هم كه كلي ترسيده بود گفت بزار شير بهش بديم تا بدنش ضعيف نشه و اريسا هم كه خيلي دوست داشت دوباره شيشه رو دهن گرفت و همچنان مي خوره و هنوز موفق نشديم ازش بگيرم به همين دليل اين موضوع پروژه اولي رو هم تحت تاثير قرار داده و دوباره روز از نو وروزي هم از نو البته فقط براي آريسا خانم.

حرف زدنتون هم هنوز كامل نشده يعني فكر مي كنم نسبت به همسن و سالاتون كمي دير تر حرف بزنين و اين به خاطر اينه كه مامان از صبح تا عصر نيست كه با شما دوتا حرف بزنه تا شما ياد بگيرين و مهد كودك هم كه نميرين و من اميدوارم تا پايان سه سالگي بتونين كامل صحبت كنين.

البته كلمات زيادي رو مي گين و آريسا هم كلي براي خودش صحبت مي كنه من كه نمي فهممشون فقط چند تا كلمه رو  .