اومدم ولي با كلي تاخير
سلام و صد سلام به دو تا فرشته نانازي مامان
قربونتون برم بايد مامان رو ببخشيد اينقده تنبل شده البته تنبل كه نه خيلي به خاطر شيطنت هاي شما دوتا سرم شلوغ شده و ديگه فرصتي برام نمي مونه كه بيام وبتون رو آپ كنم.
سه شنبه تولدتون بود اصلا باورم نميشه كه از اون روز طلايي دو سال گذشت خدا رو هزاران مرتبه شكر مي كنم كه دو تا از فرشته هاي خوبشو گذاشت توي خونه ما. و خونمون رو نوراني كرد . اين روزا خيلي كاراي جديدي ياد گرفتين . اريسا خانم كه كلي عشوه گري مي كنه و وقتي حرف ميزنه كلي دستاشو تكون ميده . داداش گلش هم كلي آقا شده براي خودش .
سه شنبه شب يه تولد كوچولو به همراه مامان جون و بابا جون گرفتيم . تا ايشالا عيد كه مي خوام يه جشن مفصل براتون بگيرم. كلي بهتون خوش گذشت آريسا كه اصلا كلاه رو روي سرش نگه نمي داشت در عوضش آريا اصلا به كلاهش دست نزد و تا پايان جشن روي شرش بود .
عكسا رو به زودي مي گذارم منتظر باشيد
عکسها رو گذاشتم ببخشید دیر شد برید ادامه مطلب
آریا در حال نماز خوندن با باباجونش
اینجا هم آریسا روی شونه عمو علی در حال نگاه کردن به عکسای موبایلش