سه روز دیگه تا تولد یکسالگی
سلام عزیزان دل مامان فقط و فقط سه روز دیگه تا اون روزی که خدا شما دوتا رو بهمون هدیه داد باقی مونده خدایا هزاران بار شکرت
نویسنده :
مامان لیلا
15:31
خوشکل شدین جوجه ها
سلام جیگرای مامان امروز عصر شما دوتا وروجک رو با بابا بردیم آرایشگاه اول آریسا نشست تا موهاشو کوتاه کنه هنوز آرایشگر قیچی رو برنداشته بود خانم خانما زد زیر گریه بنده خدا آرایشگر با سختی تونست موهاشو کوتاه کنه و تمام صورتش با مو و اشک پر شده بود آریا تو خیلی گریه نکردی و تقریبا از آریسا بهتر بودی ولی در کل از اصلاح کردن موهاتون خوشتون نمیاد قربونتون برم جیگرطلاهای مامان و بابا بعد از اصلاح کردن هم یک حموم درست حسابی بردمتون و کلی کیف کردین این هم چند تا عکس ...
نویسنده :
مامان لیلا
9:04
چهار روز دیگه تا تولد یکسالگی
سلام به جوجه های قشنگ مامان امروز میخوام ببرمتون آرایشگاه تا زلف های قشنگتون رو اصلاح کنم آخه موهای آریسا خیلی بلند شده و صورت قشنگش زیر موها پنهان شده و بعد از اون ببرمتون حمام کنین امیدوارم فقط سرما نخورین
نویسنده :
مامان لیلا
12:49
شش روز دیگه تا تولد یکسالگی
هفت روز دیگه تا تولد یکسالگی
عشقاي مامان سلام تا تولدتون هفت روز دیگه مونده انشالا تولد ١٢...
نویسنده :
مامان لیلا
14:42
هشت روز ديگه تا تولد يكسالگي
نفساي من تا تولد يكسالگيتون ديگه چيزي نمونده اصلا باورم نميشه يكسال گذشت خدايا هزاران بار به خاطر اين موهبت الهي شكرت خدايا از تو ممنونم كه مار را لايق داشتن دو تا فرشته دو نستي خدايا هزاران هزار بار شاكريم از اينكه چراغ زندگيمونم پر نور تر كردي و گرمتر
نویسنده :
مامان لیلا
9:43
بامزه كاري اتون
سلام به دو تا فرشته قشنگ مامان قشنگاي مامان ببخشيد نتونستم بيام وبلاگتون رو آپ كم آخه اين روزا اينقدر سرم شلوغه كه اصلا وقت ندارم شما دو تا وروجك مامان هم ماشالا خيلي شيطون شدين وخيلي هم بامزه قربون جفتتون برم كه روز به روز كاراي جديدي ياد ميگيرين و دل منو آب مي كنين آريسا جون تو خيلي تند چهار دست و پا ميري و به محض اينكه زمين مي خوري گريه مي كني و به بابا نيگا مي كني و مي خواهي بابا نازتو بخره اگه بابا متوجه نشه تو جيغ مي زني قربونت برم كه اينقدر بابايي شدي آريا جون تو هم كه مدام دنبال مامان راه ميافتي و به محض اينكه سايه منو مي بيني سريع ميايي پيشم الهي فدات بشم كه اينقدر ماماني هستي عاشق آشپزخونه هستين خيلي اونجا ميرين من همش ...
نویسنده :
مامان لیلا
9:17
پایان یازده ماهگی
جوجه های مامان امروز یازده ماهتون کامل شد و شما وارد دوازدهمین ماه تولدتون شدین یک ماه دیگه سالروز تولد تونه , باشکوهترین روز است روزی که پروزدگار شما دو تا را به جهان هدیه داد آریسا توی این ماه چهار دست و پا رفتن رو یاد گرفت و آریا هم ایستادن را یاد گرفت غذا خوردنتون هم دیگه داره مثل بزرگترا میشه بعضی وقتها از غذای سفره هم می خورین قربون دو تا فرشته ام برم ورودوتان را به دوازده ماهگی تبریک می گم گلهای قشنگم همچنین پیشاپیش تولد یکسالگیتون مبارک ...
نویسنده :
مامان لیلا
10:14