آریسا و آریاآریسا و آریا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

آریسا و آریا نانازای مامان و بابا

4 سالگيتون مبارك

فقط يك روز ديگه تا تولد 4 سالگيتون مونده ، 4 سال از دوران كودكيتون چه زود گذشت و من اصلا باور نمي كنم كه دو تا فرشته در كنارم در حال بزرگ شدن ان ، خيلي خوشحالم  كه شاهد بزرگ شدن و قد كشيدنتونم و خدا رو سپاس مي گويم به خاطر وجود دو تا گل قشنگم ، كارناوال تولد 4 سالگيتون از يك بهمن شروع شده و ايشالا تا عيد ادامه دارد. اولين تولدتون رو دو هفته پبش توي ويلاي عمو افشين  گرفتيم و دو تا تولد ديگه هم قرار است به زودي برگزار كنيم. ايشالا 120 ساله بشين عزيزاي دلم.   عكساتون رو هم حتما  در اولين فرصت مي گذارم.   ...
14 بهمن 1394

شب يلداي امسال

امسال آريا و آريسا به همراه بابا و مامان  شب يلدا  را در جشنواره غذاي محك ( به نفع كودكان سرطاني )  گذروندند به اميد روزي كه هيچ كودك بيماري نداشته باشيم . ...
5 دی 1394

سفر به ارمنستان

سلام به عشقاي قشنگ زندگيم امسال تصميم گرفتيم يه سفر زميني به ارمنستان داشته باشيم آخه بابا رامين كه قبلا رفته بود خيلي تعريف مي كردو خلاصه ما هم تصميم گرفتيم با يكي از صميمي ترين دوستمون راهي اين سفر شويم روز 31 تير ماه ساعت 1 بعدازظهر از خونه حركت كرديم و ساعت 2 شب رسيديم كرج اونجا در منزل يكي از دوستامون استراحت كرديم و فردا صبح ساعت 8 راهي تبريز و شهر نوردوز كه شهر مرزي بين ايران و ارمنستان است شديم. ساعت 7 شب بود كه به مرز رسيديم و دو سه ساعتي طول كشيد تا تونستيم از ايران خارج شده و وارد ارمنستان شديم. چون شب شده بود و جاده ارمنستان هم خيلي پيچ و خم و در عين حال بسيار زيبا بود حيف دونستيم كه شب حركت كنيم به سمت ايروان . بنابراين تص...
11 مرداد 1394

جملات زيباي آريايي و آريسايي

آريا به ماكاروني مي گه مالاكوني آريسا مي گه نه بايد بگي ماكالوني آريا دست مي زنه به بشقاب آريسا آريسا ميگه مامان براش توضيح بده به بشقاب ديگران دست نزنه تا مامان از سر كار مياد آريسا ميدوه جلوم ميگه سلام مامان مهربونم به بابا هم ميگه سلام باباي خوشكلم دوتايي هم همش در حال شستن دست و بلافاصله خواستن دمسال ( دستمال ) جهت خشك كردن دست هستين   ...
20 تير 1394

يه جمله بامزه از آريا

آريا همراه بابا رفته بود باشگاه بعد از برگشتن از باشگاه رفت دستشويي ديدم داره خيلي آب مي ريزه گفتم آريا داري چي كار مي كني بسه ديگه بيا بيرون گفت مامان رفتم باشگاه دستام باشگاهي شدن دارم مي شورمشون ...
20 تير 1394

سال 94

سلام  به دو تا گل قشنگ زندگيمون آريسا و آريا جون خدايا تو رو سپاس مي گويم  از اينكه باغ زندگيمون رو با و جود دو تا گل زيباتر كردي ، هزاران بار شاكريم سال 94 چهارمين ساليه كه دو تا فرشته قشنگمون كنار هفت سين خونمون مي نشينن و سال قشنگي  برامون آغاز ميشه البته تا موقع سال تحويل نتونستين بيدار بمونين و من هم خيلي خسته بودم به خاطر خونه تكوني ، ولي به اصرار بابا دوام آوردم و بيدار موندم و شما دوتا هم روي مبل ولو شدين و خوابيدين. ولي قبل از خواب چند تا عكس ازتون گرفتم     ...
1 ارديبهشت 1394

عكسهايي از اين روزها

قربونتون برم جيگر طلاهاي مامان مامان قربون اين پسمل خوشتيپ بره الهييييييييييييييييي قربون اون خنده ات برم كه اينقدر بامزه ات كرده مامان عاشقته آريسااااااااااااااااااااااااااااا داريم ميريم براي عينك آرياجون شيشه بگيريم   ...
14 بهمن 1393